جدول جو
جدول جو

معنی گرد نشانیدن - جستجوی لغت در جدول جو

گرد نشانیدن(زَ مِ زَ شَ / شِ دَ)
زائل ساختن. برطرف کردن. در بیت زیر از نظامی به معنی جامۀ کبود عزا را به جامۀ سرخ شادی تبدیل کردن است:
به مرجان ز پیروزه بنشاند گرد
طلایی زر افکند بر لاجورد.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زَ فُ خوَرْ / خُرْ دَ)
گرد نماندن از...، کنایه از اثر نماندن. (آنندراج) :
چنان خواهم بمستی کام از لعل لبت گیرم
که گردی از نمک باقی نماند از نمکدانت.
کلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زَ اَ تَ)
گرد پراکندن:
کسی را ندانم که روز نبرد
فشاند بر اسب من از باد گرد.
فردوسی.
، گرد پاک کردن. زدودن گرد از:
چون قصه شنید قصد آن کرد
کز چهرۀ گل فشاند آن گرد.
نظامی.
خانقه خالی شد و صوفی نماند
گرد از رخت آن مسافر میفشاند.
مولوی
لغت نامه دهخدا
پایین نشاندن، ته نشین کردن، کم کردن حرارت چیزی، خاموش کردن، کم کردن حدت چیزی، آرام کردن تسکین دادن
فرهنگ لغت هوشیار
پراگندن گرد و غبار: کسی را ندانم که روز نبرد فشاند بر اسب من از باد گرد، پاک کردن گرد و غبار زدودن گرد: چون قصه شنید قصد آن کرد کز چهره گل فشاند آن گرد. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردنشاندن
تصویر گردنشاندن
گردنشاندن از... زایل کردن گرد و غبار از چیزی
فرهنگ لغت هوشیار